کد مطلب:153791 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:134

حسین و والی مدینه
ولید در همان شب به سراغ امام حسین فرستاد و او را احضار كرد، امام حسین (ع) سی نفر از جوانان بنی هاشم و غلامان خود را در حالی كه مسلح بودند با خود برد و به آنها فرمود كه در جلو در بنشینید اگر صدایم بلند شد داخل شوید تا از من دفاع كنید و در غیر این صورت حركت نكنید تا من برگردم و خود بر ولید وارد شد مروان حكم نیز حضور داشت، ولید امام را از جریان مرگ معاویه و جانشینی یزید آگاه ساخت و نامه ی یزید رادر مورد اخذ بیعت از امام مطرح كرد امام حسین علیه السلام كلمه ی استرجاع (انا لله و انا الیه راجعون) بر زبان جاری ساخت و سپس فرمود: من تصور می كنم كه هدف شما بیعت پنهانی نباشد و بر آن هستی كه در حضور مردم بیعت آشكارا صورت گیرد ولید گفت: چنین است.

امام فرمود: پس شب را به صبح برسان تا رأی خود را در این امر بیابی.

ولید گفت: بروید در امان خدا فردا شما را در میان مردم ببینم.

مروان گفت: بخدا قسم اگر حسین از این جا برود بیعت نخواهد كرد و تو هم قدرت چنین كاری را نداری مگر آن كه گروه كثیری از طرفین كشته شوند پس بهتر است كه او را نگذاری برود و زندانی اش كن تا بیعت كند و یا گردنش را بزن.

امام حسین علیه السلام از سخنان مروان خشمگین شد و به مروان گفت: وای بر تو ای پسر زرقاء (زن كبود چشم) تو به كشتن من امر می كنی به خدا سوگند دروغ گفتی و پستی و زبونی خودت را آشكار نمودی.

و پس از بیان این مطلب در میان خاندان و یاران خود از نزد ولید خارج شد. پس از آن كه امام حسین بیرون رفت مروان به ولید گفت با پیشنهاد من مخالفت كردی، به خدا دیگر به حسین دست نخواهی یافت.

ولید گفت: وای بر تو می خواهی دین و دنیای مرا نابود كنی، اگر تمام دنیا مال من می شد هرگز دستم را به خون حسین نمی آلودم سبحان الله من حسین را بكشم برای این كه با


یزید بیعت نمی كند، به خدا قسم هر كس در كشتن حسین دست بیالاید خدا را ملاقات خواهد كرد در حالی كه میزان اعمالش سبك باشد (حسنه ای نداشته باشد) و خدا او را نظر نكند و تزكیه ننماید و به عذاب دردناك معذب گردد [1] .


[1] اعيان الشيعه ج 1/ص 587- كامل ابن اثير 4/ص 15- بحار ج 44 /ص 324 - ارشاد مفيد ص 201 - ينابيع ص 334 حيات الامام الحسين ج 2/ ص 247 - طبري ج 7/ص 216 - روضة الواعظين ص 146.